درد دلهای جوونی
یا حبیب الباکین
ناگهان عطر تو پیچید در آغوش اتاقم
با سرانگشت نسیم آمده بودی به سراغم
زیر و رو کرد مرا دست نسیمی که خبر داشت
من خاموش سراپا همه خاکستر داغم
بین آغوش تو بگذار بسوزم به جهنم-
که به آتش بکشد باغ مرا چشم و چراغم
بیت در بیت بیا پیرهنم باش از آن پس
آشنا می شود آغوش تو با سبک و سیاقم
حرف چشمان تو مانند غزل های ملمع *
واژه در واژه کشیده است از ایران به عراقم
سید حمیدرضا برقعی
نوشته شده در یکشنبه 90/5/2ساعت
7:8 عصر توسط ارمغان نظرات ( ) |
Design By : Pichak |