درد دلهای جوونی
ادواردو آنیلی
لوکا گائتانی لاواتلی
اینا اسامی دو نفر آدم ایتالیایی،دو دوست قدیمی هستند.پدر اولی بزرگترین سرمایه دار ایتالیا وپدر دومی صاحب بزرگترین کارخونه تولید مشروبات الکلی توی ایتالیاست.
ادواردو وقتی که توی کتابخونه نیویورک می گشته کتاب قرآن رو میبینه ،از روی کنجکاوی برش میداره و ترجمه اون رو به زبون انگلیسی می خونه.متوجه میشه این نوشته های نورانی هستندو نمیتونه نوشته یه انسان باشه.قرآن رو به امانت میگیره با خودش میبره خونه و مطالعه میکنه .احساس میکنه اونو میفهمه وقبولش داره. و به اسلام علاقه مند میشه.
ادواردو یه سفر به ایران داشته و با رهبر و امام خمینی(ره) ملاقات کرده.وبعد از سفرش به ایران مسلمان و شیعه میشه و دین اسلام رو هم برای دوستش لوکا تبلیغ میکنه و اون هم مسلمون میشه.
این دو نفر برای حفظ جونشون اسلام آوردن خودشون رو پنهان میکنند وتوی یه آپارتمان پنهانی زندگی میکنند.
بعد یه مدت جنازه ی ادواردو رو پیدا میکنن و میگن که خودکشی بوده.بعد یه مدت هم جنازه لوکا رو پیدا میکنن و بازم میگن خودکشی بوده.در حالی که نوع مردن این دو مثل هم بوده.
در واقع این دو نفر رو کشته بودند.
اینه مظلومیت دین اسلام مخصوصا تشیع.
دیروز غروب نشسته بودم پای تلویزیون،هی هم به ساعت نگه می کردم که ببینم چقدر مونده به اذان تا افطار کنیم! بین شبکه های مختلف میگشتم تا ببینم چه برنامه هایی داره که سرگرمم
کنه تا وقت افطار برسه.(نیست که خیلی شبکه های مختلف داریم!!).
داشتم بین شبکه ها میگشتم که دیدم شبکه 3 برنامه ماه عسل رو داره پخش میکنه.مهمون برنامه شون 2 تا پسر پاکستانی به همراه مادرشون بودن.
هر دو حافظ کل قرآن بودن.من برنامه برادر بزرگتره و مادرشون رو ندیدم و برادر کوچیکه که 14 ساله بود به صورت خیلی خاصی قرآن رو از بر بود.هر صفحه ای رو که مجری میگفت بخون علاوه
بر اینکه می گفت چه سوره ای وکدام آیه است میتونست آیه انتهایی و ابتدایی صفحه ی بعدی رو هم بخونه،و جدا از این اگه می گفتی 50 صفحه بعد با چه آیه ای شروع میشه؟
میتونست جواب بده.هر سوالی که ازش می پرسیدن با آیات قرآن جواب میداد.
نمی خواستم براتون این برنامه رو تبلیغ کنم.میخواستم بگم خواستن توانستن است!!!
ما اگر هم همت کنیم میتونیم!
بسم الله
امشب یکی از اون شبهای پر فضیلته.شب قدر.میدونم همتون اسم این شبو از وقتی که خیلی کوچیک بودید،وقتی که حتی نماز خوندن هم بلد نبودبد شنیدید.
وقتی که ماماناتون صبح وظهرش سعی می کردند شما بیشتر بخوابید تا بتونید شبو بر خلاف شبای دیگه که می گفتن باید زود بخوابی ،بتونید بیشتر بیدار بمونید.وقتی می پرسیدید:
چرا باید بیدار بمونیم؟،بهتون جواب میدادند که امشب شب قدره.شما ها هم مثل من فقط اسمشو بلد بودید و نمیدونستید چطور شبیه!!
اما حالا دیگه بزرگتر شدیم یه کم بیشتر در مورد این شب میدونیم.
نمی خوام در باره این شب و فضایلش توضیح بدم فقط میخوام بگم التماس دعا.
الهی آن شب که همه قرآن به سر می کنند ما را توفیق ده قرآن را به دل کنیم.
یا حبیب الباکین
غزلی برای امام حسن(ع)
هنوز راه ندارد کسی به عالم تو
نسیم هم نرسیده به درک پرچم تو
نسیم پنجرهء وحی! صبح زود بهشت
"اذا تنفس ِ" باران هوای شبنم تو
تو در نمازی و چون گوشواره می لرزد
شکوه عرش خدا، شانه های محکم تو
به رمز و راز سلیمان چگونه پی ببرم؟
به راز عِزّةُ للّه نقش خاتم تو
من از تو هیچ به غیر از همین نفهمیدم
که میهمان همه ماییم و میزبان همه تو
تو کربلای سکوتی و چارده قرن است
نشسته ایم سر سفرهء مُحرم تو
چقدر جملهء"احلی من العسل " زیباست
و سالهاست همین جمله است مرهم تو
هوای روضه ندارم ولی کسی انگار
میان دفتر من می نویسد از غم تو
گریز می زند از ماتمت به عاشورا
گریز می زند از کربلا به ماتم تو
مربع
فقط نه دست زمین دور مانده از حرمت
نسیم هم نرسیده به درک پرچم تو.
سید حمیدرضا برقعی
وای از دست این بچه ها!!
چرا از دست بچه ها؟!!
از دست این ماهواره!!!
اصلا چرا از دست ماهواره؟!!
از دست مادر پدرا!!!
چرا از دست اونا؟!!
از دست خودمون ،از دست اطلاعات کممون، از دست کم اطلاعی از دینمون!!
اصلا میدونید موضوع چیه؟من تقریبا تا آخر تابستون کلاس قرآن و برنامه حلقه صالحین برای بچه های 10 و11و12 ساله دارم.
بچه های گلی هستندها ولی یه سوالاتی می پرسن که من میمونم چی بگم.
مثلا میپرسه:خانوم
میگم: جانم
میگه:خانوم هر کی رو قرآن 2 ماه بشینه میتونه جادوگر بشه؟هر کاری دوست داره بکنه؟فیل رو غیب کنه؟
منم دهنم باز موند
،گفتم یعنی چی؟منظورت چیه گلم؟
میگه:خانوم تو ماهواره نشون میداد، این کارارو میکرد.
تا اومدم چیزی بگم دو سه نفر دیگه هم حرفشو تایید کردن و گفتن آره خانوم ما هم دیدیم.
من بدبخت از همه جا بی خبر موندم چی بگم...
حالا تقصیر کیه؟؟؟
من یا.......!!!
دیشب داداشم برام یه مجله گرفته بود.جدای از اسمش برام موضوعاتش جالب بود.
توی یه مجله 100 صفحه ای با کلی کلاس و... توش چیزی جز تبلیغ ژیلت و گوشی موبایل و بستی فروشی و اسپری... چیز دیگه ای نبود.
تنها چیزی که در موردش بحث شده بود پول بود:"شوهر پولدار بهتر است یا پول ساز!"و" 4 راه طلایی برای تشخیص هوش مالی شوهر آینده تان "و.....
جالب ترش اینکه قیمت مجله 2000 تومان بود.و ار همه جالب تر اسمش بود:خلاقیت!!!!
بابا دیگه شورشو در آوردن هر سایتی که میریم،از این جملات " پـَـــ نــه پـَــــ " نوشته شده،واقعا دیگه شورشو در آوردن!!!
بابا این انتخاب واحد دیگه چه صیغه ایه؟!
میگن معدل بالای 17 میتونه تا 25 واحد انتخاب کنه،حالا ماشدیم بچه درس خون یه بار معدلمون شد 18.5 ،حالا که نوبت انتخاب واحد شده هر کاری میکنیم
بیشتر از 20 واحد نمیشه انتخاب کرد،یعنی واسه 25 واحد مجاز کرده ولی یه جوری بر نامه ریزی کردن که بیشتر از 20 واحد بر میداریم تداخل پیدا مکنه.
حالا ما باید چی کار کنیم؟!
بلاخره درس بخونیم یا نه؟!!!!!
امروز تو یکی از سایتهای خبری یه موضوع جالب رو خوندم،موضوع خبرشون در مورد اتاق پرو بود.
چیزی که هر کدوم از ماها حداقل یه بار ازش استفاده کردیم.
اگه بخوام وصفش کنم باید بگم یه اتاق خیلی کوچیک کمتر از یک متر مربع با دیوار هایی از جنس چوب یا پارچه که معمولا روی دو یا سه تا از
دیوارهاش آیینه نصبه.
جالب ترش اینجاست که وقتی میری تو این اتاق پرو ها جا به قدری تنگه که نمی تونیم به راحتی لباس رو بپوشیم از یه طرف وقتی کلی با مکافات
لباس رو تنت کردی نمی تونی خوب لباس رو تو تنت بر انداز کنی که بهت میاد یا نه!
جدای از این مشکل بیشتر واسه خانوم هاست،وقتی که می خوان لباسهای مجلسی رو پرو کنن،چون پوشیدن این جور لباسها یه کم مشکله،اگه
نخواهیم تنگی اتاق رو در نظر بگیریم،وقتی که خانوم ها می خوان لباس تنشون رو به همراهشون نشون بدن،به خاطر نسب آیینه ها تصویر کسی
که تو اتاق پرو هست بطور کامل برای فروشنده و سایر مردهایی که داخل مغازه هستن مشخص میشه!
چیزی که جدیدا شنیدم اینه که تو اتاق پرو ها دوربین نصب می کنن و.....
ولله نمیدونم کی مسئوله!
یا حبیب الباکین
ناگهان عطر تو پیچید در آغوش اتاقم
با سرانگشت نسیم آمده بودی به سراغم
زیر و رو کرد مرا دست نسیمی که خبر داشت
من خاموش سراپا همه خاکستر داغم
بین آغوش تو بگذار بسوزم به جهنم-
که به آتش بکشد باغ مرا چشم و چراغم
بیت در بیت بیا پیرهنم باش از آن پس
آشنا می شود آغوش تو با سبک و سیاقم
حرف چشمان تو مانند غزل های ملمع *
واژه در واژه کشیده است از ایران به عراقم
سید حمیدرضا برقعی
| Design By : Pichak |
